Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-04-28@04:19:40 GMT

وضعیت اینترنت در ایران؛ کند، فیلتر و اعصاب خردکن

تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۷۹۴۷۵

وضعیت اینترنت در ایران؛ کند، فیلتر و اعصاب خردکن

آفتاب‌‌نیوز :

قطع کامل اینترنت در زمان برگزاری کنکور آخرین راهکاری است که گویا به ذهن برگزار‌کنندگان کنکور رسیده است. فارغ از اینکه با انتشار این خبر، اظهارنظر‌ها و تکذیبیه‌هایی نیز توسط مسوولان دولتی صورت گرفته، اما هیچ چیز «صورت مساله» را پاک نمی‌کند. کیفیت اینترنت ایران با گذشت بیش از ۱۰۰ روز از ناآرامی‌های اخیر بدتر و بدتر شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کاربران از کندی شدید اینترنت بین‌الملل می‌گویند و وزیر ارتباطات این اظهارات را «رد» می‌کند و لبخندزنان می‌گوید که «سرعت اینترنت خوب است و مشکلی ندارد.» کاربران برای عبور از فیلترینگ شدید دست به استفاده از انواع وی‌پی‌ان‌ها و فیلترشکن‌ها می‌زنند و امنیت خود و اطلاعات موجود در دستگاه خود را به خطر می‌اندازند. اما گزارش شده که سطح فیلترینگ به قدری شدید است که قدرتمندترین فیلترشکن‌ها نیز امکان عبور از این وضعیت را ندارند. دست آخر، سرعت داده و ستانده اطلاعات آنقدر پایین آمده که کاربران را خشمگین و عصبانی کرده است.

در حالی که به تازگی، پیج اینستاگرامی رییس دولت، «تیک آبی» گرفته، بیش از چهار ماه است که پلتفرم‌های اینستاگرام و واتس‌آپ فیلتر هستند. در این بازه اینترنت ایران به دورانی وارد شده که کُندی و قطعی اینترنت جزو ویژگی‌های آن است. رویدادی که به باور تحلیلگران اقتصادی اثرات منفی جبران‌ناپذیری به اقتصاد کشور وارد کرده است. طبق آخرین داده‌های موجود، منحنی فروش فعالان حوزه تجارت الکترونیک بین ۲۰ تا ۵۰ درصدی نزولی بوده است. البته فروش در حوزه تجارت اجتماعی تجربه متفاوت‌تری را نشان می‌دهد. این حوزه کشور با افت صد درصدی روبه‌رو بوده است؛ در کنار سقوط تجارت‌هایی که بر بستر اینترنت بودند، داده‌های خرده‌فروشی‌های آنلاین نیز نگران‌کننده است. برخی فعالان این حوزه خبر از افتی حدود ۴۵ درصدی در کسب و کار‌های خود می‌دهند. در این میان منحنی داده‌های کسب و کار‌های بزرگ آنلاین نیز نشان می‌دهد، حدود ۳۰ درصد فروش آن‌ها کاهش یافته است.

به باور کارشناسان این داده‌ها صرفا «اثرات آشکار» تصمیمات اخیر حاکمیتی در حوزه اینترنت است. به باور آن‌ها آسیب ۴۰۰ هزار تا ۷۰۰ هزار نفر از افراد جامعه فقط «نوک کوه یخ» اثرات مخرب سیاست کنونی است. اما اثرات پنهان آن چیست؟ به اعتقاد فعالان اقتصادی و کارشناسان آی‌تی، افزایش ناامیدی، سقوط سرمایه اجتماعی، تحمیل هزینه‌های هنگفت به واسطه خرید فیلترشکن، هدر رفت زمان، مهاجرت گسترده فنی و دست آخر اعتراضات اجتماعی و سیاسی مهم‌ترین اثرات پنهان این سیاست است. اثراتی که با طبقاتی شدن اینترنت به باور برخی کارشناسان تشدید خواهد شد. بر همین اساس به سیاستگذاران توصیه می‌کنند به جای نادیده گرفتن این اثرات به آن‌ها بنگرند و بیندیشند. «اعتماد» در راستای بررسی اثرات مخرب قطعی اینترنت بر کشور با برخی فعالان اقتصادی و آی‌تی گفتگو کرده است.

از زمان تلف شده تا ناامیدی

یکی از آثار پنهان قطعی اینترنت از نگاه کارشناسان زمانی است که مردم برای انجام امور معمولی باید صرف کنند. اما بخشی از آن نیز زمانی است که برای انجام امور خاص باید صرف کنند. از جمله زمانی که برای وصل شدن به فیلترشکن‌های مختلف صرف می‌کنند. زمانی که ناشی از کندی ممتد اینترنت است، ولی هیچ‌گاه دیده و محاسبه نشده است. رضا قربانی، رییس کمیسیون خدمات فناوری اطلاعات سازمان نظام فنی رایانه‌ای استان تهران در این باره می‌گوید: به دنبال شکل‌گیری فضای کنونی صرفا کسب و کار‌هایی که بر بستر اینترنت بودند و آن‌هایی که در این بستر نبودند ولی از آن استفاده می‌کردند، آسیب ندیدند، بلکه بخش پنهانی از جامعه نیز آسیب دیدند. مردم زمان زیادی را از دست داده‌اند تا بتوانند از اینترنت استفاده کنند. گذشته از اینکه هزینه‌های قابل توجهی را نیز بابت خرید فیلترشکن‌ها پرداخت کردند و می‌کنند. ولی متاسفانه سیاستگذار برای زمان و پولی که مردم هزینه می‌کنند، اهمیتی قائل نیست. او ادامه می‌دهد: اثر مخرب جدی این سیاست شکل‌گیری موج ناامیدی در کشور است. ناامیدی که مهاجرت را دامن زده است.

این موضوع را شهاب جوانمردی، نایب‌رییس کمیسیون اقتصاد نوع‌آوری و تحول دیجیتال اتاق بازرگانی تهران نیز تایید می‌کند. او معتقد است، یک جنبه از آثار مخرب قطعی ممتد اینترنت کاهش فروش حوزه تجارت الکترونیک و تجارت اجتماعی است. جنبه پنهان این شرایط، همان ناامیدی در بین افراد جامعه است که ما نمی‌توانیم در مورد آن آمار روشنی بدهیم.

او ادامه می‌دهد: یکی از آثار ناامیدی که فضای اقتصادی و اجتماعی جامعه را تحت تاثیر قرار داده، رشد مهاجرت است. ما امروز شاهد رشد مهاجرت بلاگر‌ها و برنامه‌نویس‌ها هستیم. خروجی این مهاجرت هم هک شدن‌های جسته و گریخته سازمان‌ها و نهاد‌های مختلف در این اواخر است. وقتی نیرو‌های فنی از کشور خارج شوند، این اتفاقات طبیعی است و رخنه‌های امنیتی تشدید می‌شود. جوانمردی ادامه می‌دهد: اگرچه جزییات دقیقی در مورد پاک شدن، لو رفتن و تخریب سیستم‌های امنیتی نهاد‌های مختلف داده نمی‌شود، اما این اتفاقات افتاده است. نایب‌رییس کمیسیون اقتصاد نوع‌آوری و تحول دیجیتال اتاق بازرگانی تهران پیش‌بینی می‌کند: ادامه روند کنونی می‌تواند به بیکار شدن جمع وسیعی از فعالان اقتصادی منجر شود. متاسفانه کسانی که بر بستر پلتفرم‌ها اشتغال آفریده بودند؛ به نقطه صفر خواهند رسید.

او ادامه می‌دهد: این رویداد بی‌شک در ماه‌های آتی از یک پدیده اقتصادی به یک پدیده اجتماعی بدل می‌شود که اثرات مخرب جدی‌تری خواهد داشت.

به گفته جوانمردی در حال حاضر بر مبنای تخمین‌های مختلف بین ۴۰۰ هزار تا ۷۰۰ هزار نفر بر بستر شبکه‌های اجتماعی کار می‌کنند. گروه عظیمی که همگی دچار مشکل شده‌اند. او معتقد است اگر امروز مشکلات برطرف نشود، بی‌شک فردا فضا پیچیده‌تر خواهد شد.

سقوط سرمایه‌گذاری

بر اساس قوانین بالادستی قرار بود، اقتصاد فناوری، سیاست‌های مخرب اقتصادی و بین‌المللی چهار دهه اخیر دولت‌های مختلف را جبران کند. اما شرایط کنونی با برهم زدن نظم اقتصاد فناوری، عملا دیگر جایی برای جبران عقب‌ماندگی ۴۵ ساله نگذاشته است. در مقطع کنونی به باور کارشناسان سرمایه‌گذاری در حوزه کسب و کار‌های اینترنتی صفر شده است. قربانی در این باره می‌گوید: در حال حاضر رغبت سرمایه‌گذاری در حوزه فناور‌های و نوآوری کم شده است. در حالی که قرار بود اقتصاد فناوری عقب‌ماندگی اقتصادی کشور را جبران کند. امروز رشد تشکیل سرمایه در این بخش افت کرده است و همه این‌ها جای نگرانی داد.

اینترنت طبقاتی

اینترنت طبقاتی به تعبیری رانت جدید دولت به گرو‌های خاص از جمله پزشکان، برنامه‌نویسان، دانشجویان، روزنامه‌نگاران و... است. به باور کارشناسان به دنبال اجرای این سیاست، عملا توزیع عادلانه اینترنت به عنوان «حق طبیعی شهروندی» متوقف می‌شود و بخش بزرگی از جامعه از داشتن اینترنت آزاد محروم می‌شوند.

اما موضوع اینترنت طبقاتی به دنبال موضوع اینترنت ملی مطرح شد. در دولت اول محمود احمدی‌نژاد و در دوره وزارت رضا تقی‌پور بود که موضوع اینترنت ملی از سوی دولت پیگیری شد. افتتاح فاز اول اینترنت ملی، نصیب حسن روحانی شد. در دور اول ریاست‌جمهوری او یعنی یک‌سال مانده به پایان دوره اول ریاستش، در شهریور ۹۵ فاز اول اینترنت ملی افتتاح شد. ابراهیم رییسی هم پیش از ورود به پاستور به این موضوع اشاره کرده بود و از بدو ورود به ساختمان ریاست‌جمهوری پیگیر اینترنت ملی بوده است. البته همزمان وعده می‌داد مردم نگران محدودیت اینترنت نباشند. البته اینترنت ملی هنوز قابل بهره‌بردای کامل نیست. ولی به گفته کاربران مختلف، اینترنت بین‌الملل در تمام ساعات شبانه‌روز از دسترس عموم مردم خارج شده است.

۷ روز پیش امیر محمدزاده‌لاجوردی، معاون او و رییس شرکت ارتباطات زیرساخت از اختصاص اینترنت به برخی کاربران حرفه‌ای نظیر برنامه‌نویسان خبر داد. حدود دو ماه پیش بود که وزارت ارشاد نیز به مدیران رسانه‌ها اعلام کرد که دولت به خبرنگاران اینترنت بدون فیلتر ارایه خواهد کرد. در نهایت اینترنت بدون فیلتر پس از احراز هویت متقاضیان به صورت گزینشی داده شد.

به باور کارشناسان این طرح، عملا به معنای پایین آوردن فهم عموم جامعه به سطح کودکانی نابالغ است. رضا الفت‌نسب، دبیر و ریاست انجمن صنفی کسب و کار‌های اینترنتی ایران در این باره می‌گوید: اینترنت طبقاتی یعنی دیگر اینترنتی نخواهیم داشت. حذف یکسری پلتفرم‌ها در مقابل تحمیل دستور برای استفاده برخی دیگر از این پلتفرم‌ها، نشانه بی‌احترامی سیاستگذاران به شعور مردم است. باید پلتفرم‌های داخلی و خارجی هر دو عرضه شوند تا مردم به صلاحدید یکی از آن‌ها را انتخاب کنند. محمد کشوری، مدیرعامل گروه طیف نیز معتقد است: دولت به دنبال اینترنت طبقاتی است. او می‌گوید: اخیرا معاون وزیر ارتباط اعلام کرده که دولت قصد دارد به برنامه‌نویسان اینترنت بدهد. البته این سیاست در سال‌های پیش هم بود. مثلا در مورد اختصاص ماهواره به گروه‌های خاص، دولت‌های پیشین اعلام کرده بودند که هر گروهی خواهان ماهواره است، باید به وزارت ارشاد مراجعه کند و مجوز بگیرد. او ادامه داد: ظاهرا از این پس باید این گروه‌ها برای استفاده از اینترنت به دستگاه‌های دولتی مربوطه مراجعه کنند.

داده‌های رسمی

براساس آخرین داده‌های منتشر شده که مربوط به حدود یک ماه و نیم اخیر بوده، فروش کسب وکار‌های بزرگ کاهش یافته است. الفت‌نسب با تایید این موضوع می‌گوید: البته ما انتظار داشتیم شرایط بهتر شود، اما هنوز تغییری صورت نگرفته است. البته دوستان دولتی خیلی راحت مسائل موجود را انکار می‌کنند و می‌گویند صرفا پلتفرم‌های اینستاگرام و واتس‌آپ محدود شده است و تاکید می‌کنند، به زودی سامانه‌های داخلی بالا می‌آید.
او ادامه می‌دهد:، اما واقعیت چیز دیگری است و سرعت اینترنت به شدت کند و کندتر شده و این موضوع مشکلات زیادی را نه تنها برای کسب و کار‌های اینترنتی بلکه برای همه مردم ایجاد کرده است. در ضمن بستر پلتفرم‌های داخلی امکان پذیرش خریداران و فروشندگان را ندارد. برای رسیدن به این شرایط ما نیاز به زمانی حدود ۵ سال داریم. الفت‌نسب باتوجه به شرایط کنونی معتقد است چشم‌انداز روشنی برای آینده وجود ندارد، زیرا بازار نیاز به سرمایه‌گذاری دارد، ولی دیگر هیچ کس حاضر به سرمایه‌گذاری حتی سرمایه‌گذاری اندک در این حوزه نیست، چون برخی نیرو‌های انسانی در حوزه فناوری خارج شدند. او با تاکید بر این موضوع که حال و روز کسب‌وکار‌های آنلاین بغرنج است، می‌گوید: در حال حاضر فروش خرده‌فروشی اینترنتی نزدیک به صفر رسیده است. البته در مورد اثرات آشکار قطعی اینترنت رضا قربانی، رییس کمیسیون فین‌تک سازمان نصر تهران می‌گوید: در چهار ماه اخیر در فروش اینستاگرامی ۵۰ درصد ریزش داشتیم. در این مدت اپراتور‌ها نیز چند صد میلیارد آسیب دیدند.

نقض قانون اساسی

اینترنت طبقاتی و از دسترس خارج کردن اینترنت بین‌الملل برای بخش بزرگی از مردم، برخلاف اصل ۲۵ و ۷۹ قانون اساسی است. در اصل ۲۵ آمده است: «بازرسی و نرساندن نامه‌ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است، مگر به حکم قانون.» در اصل ۷۹ قانون اساسی نیز آمده است: «برقراری حکومت نظامی ممنوع است. در حالت جنگ و شرایط اضطراری نظیر آن، دولت حق دارد با تصویب مجلس شورای اسلامی موقتا محدودیت‌های ضروری را برقرار نماید، ولی مدت آن به هر حال نمی‌تواند بیش از سی روز باشد و در صورتی که ضرورت همچنان باقی باشد دولت موظف است مجددا از مجلس کسب مجوز کند.» البته این دو اصل از نگاه برخی کارشناسان همچون محمد کشوری، نمی‌تواند ناقض قانون اساسی باشد، به ویژه اصل ۲۵ ولی او نیز معتقد است، اصل ۷۹ قانون اساسی محلی برای مناقشه فعالان حقوقی است. برخی بر مبنای آن عملکرد دولت را ناقض قانون اساسی می‌دانند. در این بین یک منبع آگاه به «اعتماد» می‌گوید: عملکرد دولت در جریان سانسور و فیلترینگ دقیقا برخلاف هر دو اصل ۲۵ و ۷۹ است. او می‌افزاید: فیلترینگ و قطع اینترنت مصداق بارز «نرساندن نامه در قانون» است. او می‌افزاید: براساس ماده ۷۹ در هنگام جنگ باید صرفا اینترنت ۳۰ روز قطع شود. اما ما می‌بینیم بیش از چهار ماه است که کُندی مشابه با قطعی تداوم دارد. امروز حکومت نظامی آنلاین شکل گرفته است.

وضعیت زیرساخت‌ها

اختلالات اینترنت از ابتدای امسال آغاز شد و در مقاطعی در بهار و تابستان کاربران با قطعی و کندی اینترنت روبه‌رو شدند. در همان دوران فعالان حوزه آی‌تی با بیانیه‌ها و اظهارنظر‌های مختلف نسبت به این موضوع اعتراض کردند. در مقابل اعتراضات فعالان حوزه آی‌تی دولت اعلام می‌کرد: اینترنت همراه پتانسیل این همه مخاطب را ندارد و به همین دلیل کُند است. آن‌ها به دولت روحانی نقد می‌کردند که باید بحث اینترنت ثابت را بیش از پیش جدی می‌گرفت تا سرعت اینترنت بیشتر می‌شد. این در حالی است که دلیل اختلالات اینترنت این نبود. به نقل از یک منبع آگاه شواهد فنی نشان می‌داد، از همان زمان اختلالات روی داده‌های رمزگذاری شده یا به تعبیری روی ترافیک خارجی اینترنت منجر به کُندی اینترنت شده بود و مشکلاتی ناشی از نقص زیرساخت صحت نداشت. بدین‌ترتیب دولت از آغاز سال جاری یا کمی بیشتر از آن در حال زمینه‌سازی برای کم اثر کردن فیلترشکن‌ها بود. اما ناآرامی‌هایی که از روز‌های پایانی تابستان امسال آغاز شد؛ به جریان کندی اینترنت و حتی قطع آن شدت بخشید و موجب شد تا سازوکار‌های فنی ایجاد شده تقویت شود و به دنبال آن به سرعت فیلترشکن‌ها نیز از کار بیفتند. یک کارشناس آی‌تی که نخواست نامش فاش شود در این باره به «اعتماد» می‌گوید: در حال حاضر هدف اصلی در شورای عالی فضای مجازی این است که فیلترشکن‌ها از کار بیفتند، چون در غیر این صورت سیاست‌های حکمرانی فیلترینگ بی‌معنا می‌شود. این کارشناس آی‌تی می‌گوید: از نظر فنی غیرفعال شدن همه فیلترشکن‌ها با توجه به وسعت کشور در آینده کاری بسیار پیچیده و پرهزینه است. شواهد هم نشان می‌دهد، این اتفاق می‌تواند بیفتد، اما اینکه چقدر در این خواسته دولت می‌تواند موفق باشد یا نه مشخص نیست. البته اگر دولت نتواند موفق شود، به سمت اینترنت طبقاتی حرکت خواهد کرد.

منبع: روزنامه اعتماد

منبع: آفتاب

کلیدواژه: قطع اینترنت اینترنت طبقاتی باور کارشناسان او ادامه می دهد اینترنت طبقاتی رییس کمیسیون قطعی اینترنت کسب و کار سرمایه گذاری فیلترشکن ها اینترنت ملی قانون اساسی حال حاضر پلتفرم ها داده ها بر بستر اصل ۲۵

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۷۹۴۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ / آیا وضعیت هراسناک است؟ / امید با توافق روی آغاز نو، و بازتعریف جدید شکل می گیرد

فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. بر اساس دیدگاه های کاشی، ایران از جامعه مدنی مبتنی بر نظریه هگلی به دیدگاه جامعه مدنی براساس نظریه لوفور، منتقل شده است. از این منظر همه سازوکار جامعه مدنی مبتنی بر ارزش ها و اصول، دچار اضمحلال شده، و جای خودش را به جامعه مدنی مبتنی بر فرد بیانگری جای آن را گرفته است. جامعه از سمت اتکا به زبان نخبگان اریستوکرات، با توجه به جهان دیجیتال و مجازی، به سمت اتکاء به زبان خود حرکت کرده است. این انقلابی زیرپوستی است که کشور ایران با آن مواجه است، انقلابی که خود ارزش های همه انقلابیون گذشته را اعم آزادی، عدالت، و ... به سخره می گیرد، و خود بنیانگذار سبکی جدید از زندگی است. زندگی ای که در آن گفت و گو میان گذشته و حال، انسداد کامل یافته و آینده ترسناکی را برای همگان به تصویر می کشد. این وضعیت اغلب با این سوال همراه است که چه می شود؟

حرکت از درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به درک زندگی روزمره

کاشی ابتدا سخن را بر تغییر درک جامعه مدنی استوار کرد. او تاکید کرد که می خواهد بگوید «نسبت جامعه مدنی با دولت، و مردم، چگونه بوده، الآن در چه شرایطی به سر می بریم، و احیانا چه چشم اندازهایی قابل بیان است در این باره که به کدام سمت و سو می رویم»

او گفت که «ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به سمت نوعی از جامعه مدنی می رویم که با مناسبات زندگی روزمره در نسبت قرار دارد. جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک آن، دارای بیگانگی هایی از متن زندگی روزمره است و جامعه مدنی به معنایی که پیوند می خورد با زندگی روزمره، فرم و صورت دیگری پیدا می کند. ولی این نقطه، نقطه پایان نیست. بلکه نقطه آغازی است برای یک عهد، پیمان و قرارداد و بازآفرینی تازه، که رو به آینده است.»

گذشته جامعه مدنی در ایران

او در ادامه سخنانش به گذشته جامعه مدنی در ایران اشاره کرد و گفت: «دست کم در ادبیات سیاسی معاصر و نیم قرن گذشته ایران، طرح جامعه مدنی هرچند قبلا نیز مطرح بود اما بیشتر با گفتمان اصلاحات و دوم خرداد وارد ادبیات سیاسی ایران شد و هنوز درک ما از جامعه مدنی همان درکی است که در دهه ۷۰ ایران زاده شد. اما باید گویم از آن نوع جامعه مدنی باید فاصله بگیریم. که البته باید بگویم که ما فاصله گرفته ایم. آن برداشت و آن درک دارای مشکلاتی بود، که امروز عمرش به سرآمده است»

درک هگلی از جامعه مدنی از اوایل دهه ۷۰

کاشی گفت که «جامعه مدنی به معنایی که این ادبیات از اواخر دهه ۶۰ و از اوایل دهه ۷۰ در ادبیات شماری از استادان و فعالان سیاسی مطرح شد، یک درک هگلی بود. به این معنا که جامعه مدنی میان فرد و دولت مستقر می شود. و با این شرایط دارای کارکردهای مختلف است. از جمله، قرار است از افراد در مقابل دست اندازی دولت حمایت کند. همچنین قرار است به افراد در مقابل ساختار قدرت، قدرت عطا کند.»

این استاد دانشگاه علامه طباطبایی، با اشاره به این که با استقرار دولت اصلاحات معنای دیگری هم به معنای بالا اضافه شد، افزود: «جامعه مدنی قرار بود عصای دست دولت اصلاحات برای پیشبرد دمکراسی شود. بنابراین دولت اصلاحات باید جامعه مدنی را با دادن امکانات، تقویت می کرد، و از این طریق بخشی از وظایف و کارکردهای دولت به جامعه مدنی منتقل می شد تا مسیری را که دولت برای پیمودن در توانش نبود، جامعه مدنی پیش می برد.»

او افزود: «معنای دیگر کمک به ناتوانان بود که بعدها اضافه شد؛ اعم از آگاهی دادن یا التیام بخشیدن به فقر و رنج آنان.»

چرا جامعه مدنی گرم دهه ۷۰ سرد شد؟

کاشی در بخش دیگری از سخنان خود این سوال را مطرح کرد «چرا و چه اتفاقی افتاد که ناگهان به تدریج معنای هگلی از جامعه مدنی که در دهه ۷۰ خیلی گرم بود، به تدریج سرد شد، و نقش خودش را از دست داد». او در پاسخ گفت: «بعد از پایان یافتن دوره دوم اصلاحات، و استقرار دولت احمدی نژاد، یکی از وظایف این دولت، اقدام در حذف جامعه مدنی بود؛ به این معنا که دانشگاه یا ، فضاهای نشر یا سپهرهای فرهنگی شبیه این جا (موسسه رحمان)، از بین بروند. این که گفته شد تداوم موسسه رحمان خود نعمتی است، به این دلیل است که این تداوم ناممکن بوده است. به انحاء مختلف این گونه نهادها به راحتی حذف شده اند ، و صدای کسی هم در نیامد و حکومت با موفقیت تمام این فرآیند حذف را به پیش برد. بنابراین این سوال مطرح می شود که مشکل کجا بود؟»

طرح مساله اصلی

کاشی در پاسخ به این سوال که مشکل اصلی کجا بود گفت: «مشکل این جا بود که آیا آن کارکرد نهادهای جامعه مدنی، که در فهم هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، وجود داشت؟ به عبارت دیگر به معنای دیگر جامعه مدنی واقعا واسط بین فرد و دولت قرار داشت؟ باید بگویم که این گونه نبود. همه نهادهای جامعه مدنی حتی شاید موسسه رحمان، متعلق به یک نهاد و یک طبقه خاص تحصیلکرده شهری خاص هستند که از نیمه های دهه ۶۰ تقویت شدند، و خواهان موقعیتی در سازمان قدرت بودند، و در حقیقت نسبتی با کف جامعه نداشتند. یعنی آن واسطه گری که در تعریف هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، اساسا وساطت مذکور رخ نداده است. از این رو باید گفت ما یک گروه های خاصی هستیم، زبان، ادبیات و منافع جمعی خاص خودمان را داریم ، و اساسا با اقشار وسیعی از این جامعه نسبتی نداریم.»

او در ادامه با اشاره به این که «وضعیت جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با ما از یک جهت مشابه است گفت: « هسته سخت جمهوری اسلامی نیز از دورانی مانند انتخابات سال ۱۳۷۶، برایش آشکار شد که جامعه را نمایندگی نمی کند. چون جامعه به اراده دیگری رای داد. به نظر من جمهوری اسلامی در این ۲۰ تا ۳۰ اخیر به تدریج این موضوع را پذیرفته است. همچنین ما هم جامعه را به آن معنا که سخنگوی کف جامعه بوده ایم، نمایندگی نمی کردیم. بنابراین این معنا که ما واقعا بین کف و ساختار دولت وساطت می کردیم، برداشت اساسا صحیحی نیست. بنابراین، جریان اصلاح طلب و آن جریان دیگر هر دو گروهی اقلی بودند و علی الاصول جامعه را نمایندگی نمی کردند. اگر رای بالایی می آوردند، به اعتبار این بود بتوانند کاری در میدان قدرت پیش ببرند. ولی اگر در این بخش کاری از آن ها بر نمی آید چه معنا دارد مردم پشت سر اصلاح طلبان قرار بگیرند.»

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «بنابراین از این دو گروه اقلیت رقیب معلوم است آن گروهی که قدرت، سازماندهی، و زور بیشتری در اختیار دارد، همواره برنده است. به همین دلیل دیدیم که به تدریج اصلاح طلبان از صحنه قدرت جارو شدند، و اتفاق چندان مهمی هم رخ نداد.»

کاشی با ذکر این که در این شرایط تحلیل های جدید در دهه ۸۰ مطرح شد که یکی از آن تحلیل گران خودش بوده گفت: «از نیمه های دهه ۸۰ به بعد، تحلیل هایی بین روشنفکران عمومیت داشت و چشم اندازهای تاریکی را تصویر می کردند مبنی بر این که نهادهای واسط تحت عنوان جامعه مدنی حذف شده، و اکنون حکومت با مردم مواجه است؛ در این مواجهه مردم تنها هستند؛ آگاهی و قدرت مقاومت ندارند، جامعه ذره ای، گسیخته، فاقد معنا و به گونه ای منفعت طلب و منتظر یک فاشیم است. می گفتیم ساختار، و حکومت بدون میانجی گری نهادهای مدنی، با مردم ارتباط برقرار کرده، و احمدی نژاد به عنوان مظهر یک ساختار فاشیستی است. حال اگر فاشیسم احمدی نژاد جواب نمی دهد جامعه مستعد یک فاشیسم بزرگتری در آینده است، و قص علیهذا. البته هنوز این دست از تحلیل ها ادامه دارد.»

۱۴۰۱ و برهم خوردن تحلیل های پیشین

این استاد دانشگاه با اشاره به این که « تحلیل های مذکور غلط نیست. اما تحولات ۱۴۰۱ کمی تصویر ما را دگرگون کرد» گفت: «در ۱۴۰۱ شاهد جنبش گسترده اجتماعی قدرتمند بودیم که بدون میانجیگری نهادهای واسط رخ داد. نه تنها نهادهای مدنی آغازگر جنبش نبودند، بلکه تن مرده آنان مثل دانشگاه ها و ... از جنبش جان دوباره گرفت و گرم شد. از این حرکت ۱۴۰۱ تعریف آغازین ما از جامعه مدنی را منحل کرد. با آن تعریف هگلی گمان می کردیم جامعه مدنی، نهاد واسط میان فرد منفعت جو ی ناآگاه پیچیده در قلمرو شخصی اش با دولت است (مبنای فهم هگلی از جامعه مدنی) که در بنیاد خود دارای مشکل بود. از این رو برای فهم فضای جدید باید به لوفور که تصور هگلی را به هم می ریزد متوسل شویم.»

او درادامه با توسل به رویکرد لوفور، تاکید کرد که « فرد نه تنها منزوی و نآگاه و ناتوان نیست، بلکه در میدان روابط شخصی و خصوصی یا عمومی خود، در شبکه هایی از مناسبات و روابط حضور دارد و نقش بازی می کند، بلکه، در این شبکه های پیچیده، خرد و متکثر ارتباطی، بین جماعت‌های کثیر بی‌نام، گمنام، فرم‌هایی از آگاهی، و دانایی و نگاه به جهان، الگوهایی از اراده ورزی و مقاومت، وجود دارد.»

بر این مبنای تحلیلی جدید کاشی نتیجه می گیرد که «اساسا در عالم خارج چیزی به نام فرد منزوی مستقل تک افتاده وجود ندارد. ما پدیده ای داریم به نام زندگی روزمره و این زندگی روزمره مشتمل است بر شبکه های پیچیده و متکثر و متنوع و رنگارنگی از روابط، که در این روابط، سوژه ها بازتعریف شده، و اصنافی از آگاهی، و برداشت هایی از امور جهان به دست می آورند، که در آن نگاه سابق این ها مغفول و سرکوب شده اند. وجود داشته اند،اما نادیده انگاری شدند. به همین دلیل عرض کردم که درک ما اصلاح طلبان از جامعه مدنی، نوعی درک اریستوکراتیک بود.»


نقش اربابان زبان در کسب نمایندگی مردم

کاشی در ادامه به نقش اربابان زبان در زندگی مردم پیش از تحولات 1401 اشاره کرد و گفت:« در جامعه شهری بزرگ، زبان قدرت پیدا می کند، جای روابط طبیعی و واقعی جامعه را اشغال می کند. ما به اعتبار زبان، به این اعتبار که می توانم حرف های منسجم یا مغلق بزنیم، دائم از این فیلسوف به آن فیلسوف سفر می کردیم. باید گفت تنها اربابان ثروت و قدرت نداریم، بلکه اربابان سخن هم داریم. این اربابان سخن همان طبقات اریستوکراتیکی هستند که به نهادهای مدنی، انتشارات، مطبوعات و ... وارد می شوند و قدرت اجتماعی تحصیل کرده، و سپس زبان مردم می شوند، بدون آن که زبان مردم باشند. این وضعیت در روشنفکران چپ و این سوال که کی می تواند زبان زندگی طبقه پرولتاریا باشد، و همچنین در لیبرال ها وجود داشت. از این رو مطرح شد من جواد کاشی که سطح زندگی، و دغدغه های مشخصی دارم، می توانم زبان مردم باشم. این در حالی است که به کمک زور کلام و زبان، نماینده شدم. زیرا ساختارهای نمادین زبان را من می توانم در خدمت بگیرم.»

سه رخداد مهم و به پایان رساندن عمر جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک

این استاد دانشگاه سپس به ۳ رخداد مهم عرصه جامعه مدنی که عمر آن را به معنای اریستوکراتیک اش به پایان رساند» اشاره کرد و گفت: « ۱- از ما که امتحان پس دادیم و اریستوکرات باسواد تحصیل کرده و فیلسوف و روشنفکر ... هستیم می پرسند انقلاب اسلامی و اصلاحات هم که حاصل همین طبقه متوسط آریستوکرات است. به کجا انجامید؟ بالاخره کدام مسئله و دردواقعی ما حل شد؟ ۲- در نتیجه این امتحان، جامعه مدنی و طبقه اریستوکراتیک، و روشنفکران و ... که می خواستند میانجی میان فرد و دولت بشوند کم اعتبار شدند. ۳- اتفاق بسیار مهم دیگر آن بود که با پا به عرصه گذاشتن رسانه های جدید، امکان بروز و ظهور برای آن دسته از طبقاتی که امکان ظهور نداشتند، امکان لازم را فراهم کرد. به تدریج مشاهده می کنید فلان روشنفکر صاحب نام چیزی می گوید و آن دانشجوی سال اول یا دانش آموز دبیرستان هم چیزی می گوید و بسیاری مواقع، هم سخن آن دانش آموز نسبت به سخن آن روشنفکر لایک بیشتری می خورد.»

او در ادامه گفت که «بنابراین گونه همطرازی میان کف و طبقه و فهم اریستوکراتیک جامعه مدنی به پرسش گرفته شد. و ما به قول «لوفور» به سمت یک سنخ تازه ای از جامعه مدنی، جامعه مدنی همبسته با متن زندگی، روزمره مردم حرکت کردیم. زیرا آنان هم اکنون زبان برای سخن گفتن دارند و می توانند خودشان را بیان کنند. نوعی از بیانگری ظهور کرد که با بیانگری آن جامعه مدنی پیشین متفاوت بود.»

تفاوت های دو جامعه مدنی در نسبت شان با حقیقت

کاشی در ادامه «به مشخصاتی» اشاره کرد که می تواند «معرف نسل جدیدی باشد که بدون وساطت آن انسان های صاحب نام و صاحب کلام، قدرت اجتماعی تولید کنند.»

او «ویژگی های مهم جامعه مدنی» جدید را «همبسته با زندگی روزمره» دانست و گفت: «جامعه مدنی جدید مبتنی بر هیچ حقیقت قدرتمندی از جمله ناسیونالیسم، عدالت، دمکراسی، و اسلام نیست. جایی ندارند. این ها شبکه ای از گزاره های قدرتمند قدرتمند و به هم پیوسته بودند که توسط روشنفکران با خطابه ها، نوشته ها، ترجمه ها، و کتاب ها و آثارشان در عرصه عمومی تولید شده بود. ولی حامیان جامعه مدنی جدید اساسا چنین مفهومی از حقیقت به معنای قدرتمندش را بر نمی تابند. می توانیم گمان کنیم که این ها آزادی، عدالت یا ناسیونالیسم هم می خواهند. اما هیچ یک از این ها دال های قدرتمندی که یک شبکه ای بی شمار با ساخته شدن گزاره هایی دور بر آن ، به یک جهان نیرومندی از معنا منتهی شود، نیست و اساسا وجود ندارد. به عبارت دیگر به جای دال های قدرتمند زبانی، چیز دیگری به نام مخرج مشترک تجربه های زیرپوستی ملموس جایگزین، به جای آن دال های قدرتمند جایگزین شده است.»

وجود رنج های مشترک پیوند دهنده و زیرپوستی در همه

استاد دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه با اشاره به این که « زمانی که می خواهیم در محافل مختلف تفریحی یا شغلی شرکت کنیم، چیزهایی من و شما به طور مشترک رنج می دهد» گفت:«بنابراین رنج های زیرپوستی هم داریم که هرچند رنج من با تو متفاوت است، ولی دارای مخرج مشترک هایی است که همه ما را به نحوی کلافه کرده است هرچند زاویه ورودمان به این رنج ها یکی نباشد. اما یک درک بالنسبه مشترک جمعی از رنج های زندگی جامعه ، ما را به یکدیگر پیوند می دهد. از این رو هر کسی با هر درجه از اعتبار ، سخنی بگوید که با منطق رنج های مشترک ناسازگار باشد، نمی پذیرند و اعتبارشان نیز از دست می رود. بنابراین به جای اهمیت نظم و استواری کلمات، نحوه ارجاع شان به رنج های عمومی مردمان در متن زندگی روزمره مهم است. از این رو اگر از جایی، حرف ها انتزاعی شود، بلافاصله می گویند چه دارید می گویید؟»

کاشی سپس به یکی از مسایل مهم جهان ارتباطات و رسانه های جمعی اشاره می کند و می گوید: « یکی از مویدات این بحث، اهمیت نقش تصویر به جای سخن است به نحوی که الآن عکس جانشین کلمه شده است. شهروند با عکس رابطه ای می گیردکه دیگر دال بر یک جهانی از مفاهیم نیست. اساسا این نسل با متن، آنقدری که نسل من با متن ارتباط برقرار می کرد، ارتباط نمی گیرد. این نسل زمانی که با متن، عکس، رنگ، فیلم، همزمان، عقل و عاطفه و حس و وجدانش درگیر می شود، می تواند باهاش ارتباط برقرار بکند و شاید مهمتر از همه این ها معنا، مفاهیم، زبان، سخن، در یک میدان اینتراکتیو و تعاملی اساسا تولید و مصرف می شود. بنابراین عکس بیشتر آن مفاهیم را بازنمایی می کند.»

او در ادامه با اشاره به این که حاملان زندگی روزمره گرا، دیگر در دوره دو گروهی که یکی ارزش و دیگری دمکراسی را عمده می کردند، زیست نمی کند گفت:« هرچند ادراکات اقلی ته نشست شده در تجربه ۴۰ یا ۴۵ سال گذشته یک سری واکنش های جمعی بسیار قدرتمندی را خلق می کند. اما اساسا بنیاد جهان های معنایی آنان فرو ریخته است. جهان های ضخیم معنایی در مقابل یک عرصه معنازدا، فقط یک جوهر پیوند دهنده دارد، آن هم منطق زندگی ، امکان زندگی و بقا است. به عبارت دیگر آنچیزی که به مثابه تجربه مشترک ۴۰ ساله بر وجدان افراد ته نشست کرده، این است که دنیای ضخیم، پرمعنا و پر سخن تو هیچ ارتباطی به منطق زندگی ندارد که هیچ، بلکه منطق زندگی را دارند خفه می کند. لذا می گویند داریم خفه می شویم دست از سرمان بردارید. این شرایط فعلی است.»

آیا می توانیم در این نقطه جدید بایستیم؟ چشم انداز فردا؛ آغاز نو

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی سپس با طرح این سوال که «آیا ما می توانیم در این نقطه بایستیم و آیا این پایان است» گفت: « من می گویم. خیر. این نقطه ای است که باید به سمت‌هایی حرکت کنیم. امکان هایی پیش روی ما قرار دارد، و باید در باره آن ها سخن بگوییم. نسل جدید یک یا چند نظام حقیقت با سرمایه های کلامی قدرتمند موجود را همگی دروغ می دانند. بر این اساس میدانی از حقیقت زدایی ایجاد کرده است. سخن معطوف به حقیقت را می زداید و شالوده اش را می شکند. این دو روبه روی هم ایستاده اند. به همین خاطر این منادیان حقیقت هرچه جلو می روند، بیشتر باید به زور بازو و قدرت سرکوبشان اعتماد کنند. زیرا دیگر مجال هیچ پیوندی با این عرصه ندارند. انسداد به طور کامل ایجادشده است. با یکدیگر نمی توانند حرف بزنند. قدرت تفاهم به پایان رسیده است. تبلیغات هم دیگر جواب نمی دهد.»

کاشی در ادامه اما تاکید کرد که « اکنون باید به این سوال پاسخ بدهیم که ما به کدام سمت و سو می رویم؟» او گفت: « در این جا چند کلمه ای در باره چشم انداز فردا بگویم. تاکید می کنم که این گونه نمی توان ماند. این وضعیت گاهی همه را می ترساند. من با دانشجویانم این سوال را مطرح می کنم که چه دارد می شود؟ هیچ افقی وجود ندارد. در این تقابل مشت همه حقیقت های موجود باز شده، و کسی چشم اندازی از آنان انتظار ندارد، و این صحنه ای است که دائم می تواند به سخره گرفته شود، اما این رابطه که جز خشونت دیگر امکانی برایش باقی نمانده، ما را به کجا می برد؟ این وضعیت همه را می ترساند.»

این استاد دانشگاه با تاکید بر این که « واقعا چشم اندازهای نگران کننده و ترسناکی پیش روی ما وجود دارد، اما باید توجه کنیم که ما در یک نقطه تاریخی بسیار مهم ایستاده ایم» گفت: « همه چیز باید خود را در نسبت با زندگی به نحو تجربی به معنای بقا و زندگی کردن و به مثابه نقطه آغاز و نه کانسپتچوال، بازتعریف کند. این وضعیت خود به معنای عقب نشستن از قبل از اجتماع سیاسی است. گویی اجتماع سیاسی مستقر وا رفته و خیلی تضعیف شده است. و فقط به شرط آغاز مجدد می توان به سمت افق های امید بخش پیش برد. به شرطی که بپذیریم همه چیز باید از نو آغاز شود. تا ثابت نشود، امور، نسبت خیراندیشانه ای به منطق زندگی برقرار می کند، کسی تسلیم آن نمی شود. جامعه از سوال های گوناگون انباشته شده است، ولی این سوال ها نیازمند یک فیلسوف و متفکری نیست که بخواهد به آن ها جواب بدهد. خیر، این ها سوال های وجودی هستند.»

همه در یک دادگاه بزرگ

کاشی در ادامه با اشاره به این که «اگر گمان کنی دیسکورس اسلامی متزلزل شده، می توانید با شاهنامه، یک دیسکورس ناسیونالیستی پاسخگوی وضعیت فعلی باشید باید بگویم تا جایی که، شعرهای شاهنامه در تقابل با دیسکورس مسلط است، برایت کف می زند و هورا می کشد، اما به محض این که از اشعار شاهنامه، یک سازمان فکری درست شود و بگویید که شما مکلف به فلان هستید، بلافاصله شما طرد می کند و هیچ تکلیفی نمی پذیرد. قبول نمی کند که او را از یک قید به قید دیگر ببرند. زندگی گراها می گویند می خواهیم این کار را انجام بدهیم اگر اسم اش آزادی است، بسیار خوب است، اما اگر بخواهی بگویی نظر جان لاک و بنتام راجع به آزادی این است و این را در زندگی بیاموز، بلافاصله به شما می گوید پی کارتان بروید.»

این استاد دانشگاه با تاکید بر این که از این رو «همه کانسپت ها ، مفاهیم و مواریث امروز در مقابل یک دادگاه بزرگ قرار دارند، آن هم دادگاه زندگی است» گفت: « از این رو همه با توجه به شرایط باید خود را بازتعریف کنند. حتی ارائه یک درک رحمانی از اسلام تکافوی این وضعیت نمی کند. کار بسیار سخت تر از این حرف ها است که فکر کنی یک دستگاه مفهومی می سازید، و بر اساس آن افراد را متقاعد می کنید. کار فقط کانسپتچوال و مفهومی نیست، بلکه پرکتیکال هم هست. یعنی در میدان و فرصت های تاریخی و زندگی باید رویدادهایی رخ بدهد، و در متن آن رویدادها این ها بیایند حاضر بشوند صداقتشان را اثبات کنند، به این معنا که به راستی مددکار هستند. و الا جامعه بدون اخلاق، بدون هنجار، و پیوندهای بالنسبه مشترک، مستقر نمی شود.»

او افزود: «بنابراین ما در یک نقطه آغاز قرار داریم. این نقطه آغاز به مراتب رادیکال تر و مهم تر از عصر مشروطه است. در عصر مشروطه نخبگان نقش ایفا می کردند. این در حالی است که اکنون با کف و متن زندگی روزمره روبه رو هستیم. متن زندگی روزمره و منطق معنا گریز متن زندگی روزمره، قدرت گرفته است. و هر کسی که بخواهد نقش روشنفکر، متفکر، نخبه،و یا نمایندگی سیاسی این مردم را برعهده بگیرد، باید از طریق این متن زندگی روزمره که قدرت و قوت زیادی تحصیل کرده است خودش را اثبات بکند و این کار بسیار دشواری است. نیازمند زمان است. با سرعت هم این موضوع حاصل نمی شود. جامعه دارد خودش را به نحو تازه ای، تعریف می کند. از این رو این نقطه آغاز است و مسیر طولانی ای پیش روی ما قرار دارد. ما می رویم که جامعه دیگری بشویم. و افق هایش امروز پیچیده و مبهم است. اما آشکار است که نقطه عزیمتش در کجا قرار دارد. بنابراین عنوان سخنرانی ام «زندگی روزمره، دولت، و جامعه مدنی» است. »

چکیده پسینی

در آخر کاشی، تاکید کرد که « جامعه ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی، که بین دولت و فرد قرار دارد، و ثقلی اریستوکرات به جامعه مدنی و بازیگران جامعه مدنی می داد، عبور کرده است. امروز فرد بدون نیاز آن طبقه نخبه در متن ارتباطات زنده روزمره اش یک جامعه مدنی مقتضی نیازها و زندگی ملموس خودش تولید کرده که اکنون تک تک ما باید برویم، در دادگاهش شرکت بکنیم و خودمان و کانسپت ها و مفاهیم و باورها و مواریث مان را بازتعریف کنیم.»

بیشتر بخوانید:

نوبت قدرت گیری مردم است آن هم پس از دو انقلاب جز آرزوی مرگ یکدیگر را در سر نمی‌پروریم فیلمبردار آن مادر، خود یک قربانی است محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد می‌شود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است سویه زنانه انقلاب محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد می‌شود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است

216216

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899561

دیگر خبرها

  • دمنوش‌هایی برای آرامش اعصاب
  • دمنوش هایی برای آرامش اعصاب
  • این که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ / آیا وضعیت هراسناک است؟ / امید با توافق روی آغاز نو، و بازتعریف جدید شکل می گیرد
  • آذری جهرمی به دولت رئیسی : در سیاست‌های ضد اینترنت تجدید نظر کنید
  • آخرین وضعیت رفع فیلتر گوگل پلی
  • آذری جهرمی به دولت رئیسی: در سیاست های ضداینترنت تجدیدنظر کنید/ مردم خوبی ها را ارج می نهند
  • آذری جهرمی به دولت رئیسی: در سیاست‌های ضد اینترنت تجدید نظر کنید
  • وعده تأمین اینترنت برای روستاهای بالای ۲۰ خانوار کشور
  • سومین درخواست دولت برای رفع فیلتر گوگل پلی
  • وزیر ارتباطات: رفع فیلتر گوگل پلی یکی از دستور کار‌های گروه تعیین مصادیق مجرمانه است